ملاقات
-
تا اون لحظه متوجه حضورش نبودم.. ولی فکر کنم داشت به من نگامیکرد. مطمئن
نبودم.
سرم رو بلند کردم ولی نمیدونم چرا تو چشماش نگاه نکردم. احساس کردم میخواد
چی...
كسي، آيا راحت تر از مردن ِماهي هاي فروشي ي دم عيد، مردني را ديده؟ ماهي هايي كه حتي آمدن عيد را نديدند! اي كه به انتظار مردن ِ هر سال نشستي، تا ورود سال جديد را خوش باشي... عيدت شاد باد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر