آري ميدانم...
خوب كه چه؟
انجام اين كار را آرزومندم...
اگر اشتباهي در پيش است
بگذار به روش خودم مرتكب شوم.
انسان بودن تحمل انتخاب هاست.
و قبول كردن اشتباه
همچنين شادي پيروزي
پيروزي بليت بخت آزمايي نبود...
كه به اميدش عمر را به انتظار سپري كنيم
پيروزي در حركت هاي ماست...
در لحظه است
خيلي مواقع اگر در لحظه نتواني
هرگز نتواني توانست
راهي را ميروم
كه برايم ارزشي داشته باشد
نه آن كه ديگران تعريف كنند.
حتي اگر رسيدنش را
اميدي خاموش باشد.
اين راهيست كه دوستش دارم...
حتي اگر دوست داشتن بهانه باشد
اين راهيست كه ميروم.
راهي كه جرات رفتنش
بر همه هموار نباشد.
راه ِ همه راهي قشنگ است
ولي كار من نيست.
مگر اينكه راه همه با راه من يكي شود.
ورنه من با همه همراه نخواهم شد.
خاص نيستم... اين را نيك ميدانم
اما چنان پيش ميروم
كه ميخواهم
نه...، اجبار ِ همه من را مجبور نميكند.
شايد شكستي در راه من باشد...
اما به شيوه ي خودم.
پيروزيم هم به شيوه ي خودم خواهد بود
هر نوع پيروزي ارزش ندار
حتي اگر نامش پيروزي باشد
ارزش در پيروزي اي است كه نامش را
پيروزي گذارم.
شايد در ذهن ديگران شكست باشد. به حال من فرقي ندارد.
اگر از عشقم ميگويم...
چيزي كه ارزشش را داشته باشد عاشق ميشوم.
حتي اگر به عشقم نرسم... برايش جان ميدهم.
عشق ِ تعريف شده كار من نيست
حتي اگر بدست آوردنشان آسان..
نميروم كه حتما بدست آورم...
ميروم چون ارزش رفتن را دارد.
چيز دم دست عشق من نيست...
از چيز هاي دم دست استفاده ميكنم
ولي نه آن استفاده اي كه در اولين نگاه از آنها بر آيد.
استفاده اي كه ارزشي در آن باشد...نه تعريفي از ارزش
از پيروزي هاي تعريف شده گريزانم.
دنبال پيروزي هاي شخصيم ميرم...
هرچند در نظرغير ممكن.
انگيزه، از انجام برايم مهم تر است.
و بيشتر از پول، استفاده.
بيشتر از خودم، عشقم.
واي بر آن روز كه عاشق شوم.
دست بردار نخواهم بود حتي بر دار.
جز آن كه عشقم از دلم پاك شود راهي نيست
كه جلوي من را بگيرد.
هي فلاني... با تو هستم. آري با تو...
فكر بيهوده مكن.
اگر بازي ميكني...
من هستم...
اما بدان پيروزي بر كسي كه شكست برايش راهي جديد است
پيروزي آخر راه نيست... تنها سرگرمي اي گذراست.
آب شايد بگندد اما گنداب هم جاي زندگي برخي حشرات است.
خلاصه ميكنم اين تفكرات را...
اگر در پي عشقي حتي خاكي ميروم.
پيروزيم در رفتنم است...
اگر رسيدم..
به تمام هدفم رسيدم...
و اگر نرسم...
در هر صورت به نتيجه اي فرا تر از آن خواهم رسيد كه
اگر نميرفتم...
در بد ترين حالت
به همان ميرسم كه اگر نميرفتم.
من عاشقم.
عاشق هنرم
عاشق خالقم
عاشق خانوادم
وعاشق عشق خاكيم... (هرچند كه آن نيز براي من افلاكيست)
و براي همشان ميروم...
و ميدانم كه خواهم رسيد.
به همين سادگي.
خوب كه چه؟
انجام اين كار را آرزومندم...
اگر اشتباهي در پيش است
بگذار به روش خودم مرتكب شوم.
انسان بودن تحمل انتخاب هاست.
و قبول كردن اشتباه
همچنين شادي پيروزي
پيروزي بليت بخت آزمايي نبود...
كه به اميدش عمر را به انتظار سپري كنيم
پيروزي در حركت هاي ماست...
در لحظه است
خيلي مواقع اگر در لحظه نتواني
هرگز نتواني توانست
راهي را ميروم
كه برايم ارزشي داشته باشد
نه آن كه ديگران تعريف كنند.
حتي اگر رسيدنش را
اميدي خاموش باشد.
اين راهيست كه دوستش دارم...
حتي اگر دوست داشتن بهانه باشد
اين راهيست كه ميروم.
راهي كه جرات رفتنش
بر همه هموار نباشد.
راه ِ همه راهي قشنگ است
ولي كار من نيست.
مگر اينكه راه همه با راه من يكي شود.
ورنه من با همه همراه نخواهم شد.
خاص نيستم... اين را نيك ميدانم
اما چنان پيش ميروم
كه ميخواهم
نه...، اجبار ِ همه من را مجبور نميكند.
شايد شكستي در راه من باشد...
اما به شيوه ي خودم.
پيروزيم هم به شيوه ي خودم خواهد بود
هر نوع پيروزي ارزش ندار
حتي اگر نامش پيروزي باشد
ارزش در پيروزي اي است كه نامش را
پيروزي گذارم.
شايد در ذهن ديگران شكست باشد. به حال من فرقي ندارد.
اگر از عشقم ميگويم...
چيزي كه ارزشش را داشته باشد عاشق ميشوم.
حتي اگر به عشقم نرسم... برايش جان ميدهم.
عشق ِ تعريف شده كار من نيست
حتي اگر بدست آوردنشان آسان..
نميروم كه حتما بدست آورم...
ميروم چون ارزش رفتن را دارد.
چيز دم دست عشق من نيست...
از چيز هاي دم دست استفاده ميكنم
ولي نه آن استفاده اي كه در اولين نگاه از آنها بر آيد.
استفاده اي كه ارزشي در آن باشد...نه تعريفي از ارزش
از پيروزي هاي تعريف شده گريزانم.
دنبال پيروزي هاي شخصيم ميرم...
هرچند در نظرغير ممكن.
انگيزه، از انجام برايم مهم تر است.
و بيشتر از پول، استفاده.
بيشتر از خودم، عشقم.
واي بر آن روز كه عاشق شوم.
دست بردار نخواهم بود حتي بر دار.
جز آن كه عشقم از دلم پاك شود راهي نيست
كه جلوي من را بگيرد.
هي فلاني... با تو هستم. آري با تو...
فكر بيهوده مكن.
اگر بازي ميكني...
من هستم...
اما بدان پيروزي بر كسي كه شكست برايش راهي جديد است
پيروزي آخر راه نيست... تنها سرگرمي اي گذراست.
آب شايد بگندد اما گنداب هم جاي زندگي برخي حشرات است.
خلاصه ميكنم اين تفكرات را...
اگر در پي عشقي حتي خاكي ميروم.
پيروزيم در رفتنم است...
اگر رسيدم..
به تمام هدفم رسيدم...
و اگر نرسم...
در هر صورت به نتيجه اي فرا تر از آن خواهم رسيد كه
اگر نميرفتم...
در بد ترين حالت
به همان ميرسم كه اگر نميرفتم.
من عاشقم.
عاشق هنرم
عاشق خالقم
عاشق خانوادم
وعاشق عشق خاكيم... (هرچند كه آن نيز براي من افلاكيست)
و براي همشان ميروم...
و ميدانم كه خواهم رسيد.
به همين سادگي.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر