
هي فلاني، چشمه ي ادعا هايت را به دريا راهنمايي كن...
هي فلاني، در آرزوي رسيدن به دريا باش نه در ادعاي دريا...
هي فلاني، درياباش...
هي فلاني، در كار دلدادگي، خودت را نباز...
تا خودت نباشي، دلت ارزشي ندارد.
هي فلاني، خودت را از دست نده...
به هيچ قيمتي...
به هيچ فرضي...
به هيچ فكري...
به هيچ كسي...
هي فلاني ساعت شش است...
تا آخر شب وقت بسيار مانده...
خودت را نباز.
هي فلاني، ضعفي كه به اندازه ي دريا است...
اگر سدي سازي برايش...
يك جهان را سيرآب ميكند.
جهان را تشنه ضعف خود ساز...
اما خودت غرق دريا نشو...
فرامرز-18 فروردين 1387
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر