نه اين من نبودم كه آزادي را در بند اين دنيا تعريف كردم...
نه اين من نبودم كه، با دربند كردن موجودات معني آزادي را به آنها چشاندم...
براي آزادي نيازي به چشيدن طعم بند نبود...
نه اين من نبودم كه نيكي را در كمك به مخلوقات تعريف كردم...
نه اين من نبودم كه با بدي به موجودات مزه ي خوبي را به دهانشان خوش كردم...
براي خوبي نيازي به ترس از بدي نبود...
نه اين من نبودم كه دشمني را حربه اي كردم تا دوستي رخ بنمايد...
نه اين من نبودم كه جنگ را پاداشي براي صلح گماشتم...
براي خوب زندگي كردن نيازي به خوب كشتن نبود...
نه اين من نبودم كه دروغ ميگفتم تا بدي هارا بپوشانم...
نه اين من نبودم كه راستي را با گفتن دروغ جلوهگر سازم...
براي راستي تنها كافي بود كه راست بگي...
براي عبادت نيازي به ترس از خشم نبود...
تنها ديدن تو كافي بود...
تا آن گاه كه انسان را آفريدي...